گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

چند شب پیش، در یکی از محله های پررفت و آمد شهر، منتظر روشن شدن چراغ سبز بودیم که ناگهان ... 

صدای جیغ و فریاد خانم جوانی توجه همه را جلب کرد. سر را چرخاندم ببینم صدا از کیست و بر سر چیست. زن جوان مدام می گفت: "با دختر من چیکار داری؟! چرا توهین می کنی؟! به تو چه مربوطه؟!"

ماجرا خیلی روشن بود. خانم و آقایی با ظاهر مذهبی درون یک ماشین متداول در حال امر به معروف و نهی از منکر، آن هم از توی ماشین و پشت شیشه بودند!! این که با کار این دو نفر موافق نیستم یک سوی ماجرا است که نمی خواهم در مورد آن صحبت کنم. مطلبی که می خواهم بگویم راجع به حجب و حیای زنانه و احترام به بزرگ تر است. شاید من هم جای آن خانم جوان بودم عصبانی می شدم. که اصلا به یک مرد غریبه پا به سن گذاشته چه ربطی دارد دخترکم کمی از موهایش از روسری زده بیرون ولی باید این را هم در نظر گرفت که هوچی بازی کار یک زن باشخصیت و با وقاز نیست. چطور یک زن به خود اجازه می دهد بعد از این ماجرا، آن داد و هوار را راه بیندازد و مدام خودش توهین کند!! و لباس خود را باز و بازتر کند که چی؟!! که دوست دارم و به تو چه و بیشتر از این کارها می کنم و دختر خودم است و فلان و بهمان. نه!! این هم اشتباه است. می توانست خیلی آرام و با طمئنینه بگوید من صلاح دخترم را بهتر از شما می دانم. لطفا دخالت نکنید. این هوچی بازی فقط و فقط شخصیت یک زن را زیر علامت سوال بزرگی می برد! همین! چیزی به زن اضافه نکرد هیچ، خیلی چیزها را هم از او گرفت. حجب. حیا. وقار و از همه مهم تر به دخترش یاد داد که چگونه باید با بزرگ تر هر چند غریبه برخورد کند. این رفتار اول از همه حس احترام به هم نوع حتی با ظاهر و تیپ متفاوت را از دختر این خانم از بین برده است. به نظر من حتی اگر با قانون مملکت خود مشکل دارید نباید با هم دیگر این طور رفتار کنید.

۰ Comment 29 Tir 03 ، 13:29

تصمیم گرفته ام بعضی حرف ها را که با تاج سر در میان می گذاشتم دیگر به او نگویم. نه برای این که دیگر او را محرم نمی دانم. نه!! فقط به این دلیل که حرف هایم اعصابش را بهم می ریزد. نمی دانید که چقدر همسایه پایینی ام عوضی است و چقدر قصد اذیت و آزار مرا دارد!! اصلا نمی فهمم چرا یک انسان باید این حجم از آزار و خدانشناسی را داشته باشد؟! مثلا همین امروز، الکی آسانسور را می فرستد طبقه آخر، ولی خودش تشریفش را برده بیرون! فقط می خواهد حس کنجکاوی ام را تحریک کند ولی کور خوانده است. من هیچ علاقه ای به کارهایش ندارم. همین که در این چند ماه گذشته متوجه شده ام چقدر عوضی است و از او دوری کرده ام برایم کافی است!!

۰ Comment 27 Tir 03 ، 12:10

مملکتی که در آن وزیر استیضاح شده ادوار گذشته اش را تایید صلاحیت می کند هیچ چیز در آن به میزان مشارکت مردم مهم نیست. محرومانش از قبل محروم تر و اغنیایش هر روز غنی تر می شود. چه می توان گفت؟!

خداحافظ اقتدار دو و نیم ساله و سلام بر ذلت هشت ساله!!

۱ Comment 16 Tir 03 ، 10:56

درست دوازده سال می گذرد. دوازده سال ولی هنوز داغش تازه است. اصلا چه کسی برای اولین بار گفته است زمان حلال مشکلات است؟! چه کسی گفته است زمان داغ را سرد می کند؟! زخم را کهنه؟! پس چرا داغ من سرد نمی شود؟! پس چرا زخمم هنوز باز است؟! آه ... این آه را چطور بنویسم تا سوزشش را حس کنید؟! این آه را چطور خواهید خواند که داغی اش تا مغز استخوان تان برود؟! دوازده سال گذشته است و من هنوز فراموش نکرده ام!! میچکا هنوز هم حسرت می خورد. آه و صدها آه ... چرا فراموش نمی شوی کنکور ریاضی و فیزیک؟!! چرا فراموش نمی شوی هشتم تیرماه سال هزار و سیصد و نود و یک؟!

۰ Comment 08 Tir 03 ، 01:21

من فقط دو سوال مهم دارم:

اول این که چرا برخی ها تمایل دارند با رای به جناب پزشکیان دوره تاریک پرزیدنت روحانی دوباره تکرار شود و هشت سال بدبختی پیش رو داشته باشیم؟!!

و دوم این که فردا چه خواهیم کرد که تقلب مفتضحانه چند ماه پیش مجلس و خبرگان دوباره تکرار نشود؟!!

۰ Comment 07 Tir 03 ، 14:49