گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

حکایت نیکی کریمی حکایت خوردن نمک و شکستن نمکدان است. در همین چند وقت اخیر همه ما شاهد رفتار پرتنش سلبریتی ها بوده ایم. کسانی که حرف از تمدن و انسان امروزی و عصر آگاهی می زدند اما مردم را به آتش کشیدن سطل آشغال های خیابان ها تشوق می کردند. به کشتن لباس سبزها، به تخریب اموال عمومی و خصوصی، به از سر کشیدن روسری سر زنان و هزار کاری که در دوران جاهلیت عرب ها هم دیده نشده است!! آن وقت همین سلبریتی ها که رفتن به کوچه و خیابان را برای همه به ترسناک ترین کارها تبدیل و مردم را پر از آتش نفرت کرده بودند، بعد از این آرامی ها، به جای طرد شدن و رانده شدن از جامعه از نو مورد توجه قرار گرفته اند!! مثل آن است که بزنی کسی را بکشی و بعد لوح افتخار دریافت کنی!! بارها گفته ام و باز هم می گویم هر چه می کشیم از صدا و سیما است. صدا و سیمایی که همه کارهایش به نفع دست های پشت پرده است. دست هایی که هیچ کس نمی داند مال کیست و هیچ کسی هم گردن نمی گیرد!! چطور می شود که یک فرد معمولی کشف حجاب کند از تمامی امکانات عمومی محروم می شود ولی سلبریتی ها نه تنها محروم نمی شوند بلکه از نو به کار گرفته می شوند؟!! این پول از کجا و با اجازه چه کسی به این ها داده می شود؟!! مردم را به خاک و خون می کشند و انگار در ازایش پاداش می گیرند!! وای بر این صدا و سیما و وای بر این سیستم مدیریتی ضعیف که هر چه می کشیم از این ها است!!

۱ Comment 22 Ordibehesht 02 ، 13:55

اولین بار حرف از کشتی ایران زدی که از تهران خارج شده و به مازندران کشیده شده است!! با این موضوع که مهد کشتی جهان مازندران است و بلغوری که تو کرده ای کاری ندارم!! بعد آمدی قهرمان جهان را از مسابقات کشتی امریکا حذف کردی!! با این هم کاری ندارم!! سر همایش نمی دانم چی تان، نشسته روی صندلی و با کفش و به سمت ناکجا نماز به قول خودت مستحبی خواندی با این هم کاری ندارم!! بماند که عکست با خوانده زن هنوز هم موجود است و مبرهن ولی بگذریم!! هزار حرکت عجیب زده ای و هزار حرف بی تربیتی گفته ای، اتفاقا با آن ها هم کاری ندارم!! در آخرین شاهکارت، در دل مازندران حرف از دعوای ساروی و بابلی، نوشهری و چالوسی زده ای؟!! دیگر از این نمی شود گذشت. با خودت چه فکری کرده ای؟!! هر کاری دلت می خواهد می کنی؟!! هر چه دلت می خواهد می گویی؟!! جدا پشتت به کدام خراب شده ای گرم است که هر غلطی دلت می خواهد می کنی؟!! جانم بیا و این بار صادق باش و جواب این سوال را بده!! جناب آقای دبیر بی نزاکت!! هنوز نمی دانم دعوای بین یک عده چه ربطی به کشتی دارد!! یا مثلا دعوای تجریشی ها با تهران که اصلا خودشان را تهرانی نمی دانند چه ربطی می تواند به کشتی داشته باشد؟!! یا تویی که هم محلی هایت تو را گنده لاتی بیش نمی دانند در فدراسیون کشتی ایران که باید سراسر فروتنی و مردانگی باشد چه می کنی؟! همه این ها را بگذار کنار و فقط و فقط جواب این سوال را بده: " پشتت به کدام خراب شده ای گرم است که هیچ کس نمی تواند تو را با این سابقه درخشان از آن فدراسیون مظلوم بیرون کند؟!!".

۰ Comment 12 Ordibehesht 02 ، 13:12

با دنیا کاری ندارم اما در همین ایران خودمان از کارگران و کشاورزان بدبتخت تر و درمانده تر نداریم. امسال، یعنی نیمه دوم سال کهنه کشاورزان مازنی به دلیل تدبیر بیش از اندازه مسئولان ضررهای فراوانی کردند. پرتقال را که به نصف قیمت سال قبل فروختند. آن هم بعد از گذشت ماه ها و پوسیدن بخش عظیمی از محصولات شان. برنج هم که روی دست بیشترشان باد کرد. در همه این جریانات کسی نبود صدای آن ها را بشنود و برای شان کاری کند هم بماند. آن وقت به دلیل سود بیش از اندازه این کشاورزان بدبخت مازنی، دولت از تامین کود شیمیایی با نرخ دولتی هم شانه خالی کرد! خیلی هم تدبیر خوبی بوده است!! یعنی محصولت در کشوری که اجناس از سال گذشته تا به حال چندیدن بار با درصدهای مختلف بالا رفته است را به نصف قیمت سال قبل دادی رفت و دیگر هیچ حمایتی هم تو را نخواهند کرد! به این می گویند تدبیر. چرا؟! چون خشکسالی است و با این کار می خواهند جلوی مصرف آب کشاورزان را بگیرند. حال اگر کشاورز بیچاره از بی نانی دست به گدایی و دزدی و غارت زد هیچ اشکالی ندارد. چون در درصد مصرف آب مصرفی هیچ تغییری حاصل نمی شود هیچ، کاهش هم می یابد! چرا این همه احمق هستید؟! شما را به هر که می پرستید؛ نوک بینی تان را رها کنید و کمی آن طرف تر را ببینید. همین شماها! ده سال دیگر چه می خواهید بخورید؟! اگر کشاورزی نباشد و کشاورزی نشود چه می خواهید بکنید؟! به جای این کارهای احمقانه جلوی انتقال آب از دریای مازندران به استان های همجوار را بگیرید. شما را به هر که می پرستید کمی، تنها کمی بالا خانه را به کار بیندازید!!

۰ Comment 03 Ordibehesht 02 ، 12:11

چه دلنواز اومدم اما ... با ناز اومدم :)) 

یعنی نمی دانم دقیقا چند ساله می شوم. عجیب است واقعا! انگار سن از یک زمانی به بعد از دستم در رفته است. خلاصه که فرداشب وارد دهه سوم زندگی ام می شوم، البته شاید هم نشوم! خلاصه که سنم بالاتر می رود و منی که کلی کار در این چند سال زندگی ام کرده ام هنوز هم احساس می کنم هیچ کاری نکرده ام! چه باید کرد؟! با این احساس چندشناک آخر هر سال؛ که بزرگ تر شدم اما کارهای زندگی ام کم تر و بیهوده تر شده است. آن هم منی که در سال گذشته رشته جدیدی را برای آموختن شروع کرده ام، کلی نرم افزار قدرتمند گرافیکی و معماری یاد گرفته ام، کلی وزن کم کرده ام، در حال مراقبت و نگه داری از فرزند جدیدم هستم و کلی کار دیگر که هیچ کدام شان به چشمم نمی آید! چه باید کرد؟! چرا نمی توانم حس خوبی نسبت به خودم داشته باشم؟! با این که می دانم نگاه خدا یک آن از زندگی ام برداشته نمی شود و همه جا و همه زمان مراقب من و خانواده ام است ولی حس بد، امان از حس بد، حسی که نمی گذارد از خودم راضی باشم. آه ... آه و صدها آه ... که این همه با خویش نامهربانم. آه ... آه و صدها آه که این همه از جسم ناتوانم کار می کشم اما باز هم خودم را لایق هیچ چیزی نمی دانم. می دانم گره کار از کجا است. اگر من هم همانند خیلی از زنان شهر کمی، تنها کمی ... بگذریم!!

۰ Comment 28 Esfand 01 ، 10:52

خجالت نمی کشید؟! دلار شصت هزار تومانی، گرانی های پی در پی، معیشت بر باد رفته، عدالت بر پا نشده، جیب های تار عنکبوت بسته، سفره های حقیرانه و چه و چه و چه؛ همه را بی خیال!! دادن سیمکارت بدون محدودیت با اینترنت بدون فیلتر به توریست ها، آن هم در این اوضاع مملکت که سه چهار ماه است سرعت نت مان با سرعت راه رفتن لاک پشت های سواحل جنوب هم برابری نمی کند، خجالت آور نیست؟! خجالت نمی کشید؟! مردم را گرفتار کردید! با تدبیر نداشته تان! با حساب و کتاب احمقانه تان! خجالت نمی کشید؟! کاش دست از سرمان بردارید!!!

۰ Comment 08 Esfand 01 ، 11:18