گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

کاش قبول نمی کردم که این طور در مخمصه نیفتاده بودم. سری که درد نمی کند را که دستمال نمی بندند! کسی هم نبود بگوید آبت گرم است یا نانت سرد؟! که می خواهی این طور خودت را به دردسر بیندازی؟! می ترسم. خیلی هم می ترسم. از لحظه موعود. لحظه ای که شاید در زمان قبول کردن آمدن به این دنیای لجن به آن فکر نکرده ام. دنیایی که دیگر برایم هیچ جذابیتی ندارد. دنیایی که حالم ازش بهم می خورد. دنیای لجنی که ما آن را به کثافت هم کشیدیم. حالم بهم می خورد از این لجنزار. تنها دلخوشی ام عزیزانی است که در کنارم هستند و دلیل زنده بودنم. دست های زحمتکش پدر و تن خسته مادرم. دویدن های بی وقفه همسرم و بازی های کودکانه فرزندانم. دلم به همین ها خوش است. وگرنه که سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند. کاش قبول نمی کردم!!

۰ Comment 10 Dey 03 ، 14:17

بله بی عرضه ای. جالب است خودت هم خوب می دانی که بی عرضه ای. گم شدن روزانه بیست میلیون لیتر بنزین، روزانه دو ساعت بی برقی، پرواز بی امان دلار، مسکن های فراموش شده بی مهری، قیمت های فزاینده اقلام ضروری، سیاست بی کفایت خارجی، ... باز هم بگویم؟! اصلا می شود تمام شاهکارهای این چند ماه کابینه ات را عنوان کرد؟! واقعا که راست گفته ای. بی عرضه ای و این بی عرضگی دارد همه ما را خفه می کند!!

۰ Comment 04 Dey 03 ، 11:21

شاید باورش سخت باشد ولی گاهی اوقات ارزش یک جعبه پرتقال از یک مغازه شصت متری لب جاده اصلی بیشتر است!! جعبه پرتقالی که صاحبش با عشق و زحمت بسیار با آن تن مریض و خسته اش داته دانه اش را خودش از درخت چیده است. که چه شود؟! عزیزانش هوس کرده اند و او بی خیال باشد؟!! هرگز. این تمام عشق یک مرد می تواند باشد. مردی که شاید توان مالی اش زور انجام هیچ کاری را نداشته باشد اما عشقش درب خیبر کن است. شاید نتواند در بزنگاه های مالی دستت را بگیرد اما عشقش همیشه و همیشه است و دردسترس. شاید باورش برای تان سخت باشد اما ارزش دانه دانه آن پرتقال ها برای من میچکا بسیار بسیار با ارزش تر از آن مغازه شصت متری لب جاده اصلی است!!

۰ Comment 22 Azar 03 ، 07:52

کاش تحولات اخیر منطقه را درک می کردم. کاش می فهمیدم این اتفاقاتی که در حال افتادن است خوب است یا بد؟! کاش می دانستم آینده چه خواهد شد؟! نکند روزی برسد که از جور و بی عدالتی ناشی از بی تدبیری مسئولین مجبور شویم تن به خواسته های سرکرده های تروریستی دهیم؟! کاش می فهمیدم چه اتفاقاتی در حال افتادن است و دلیلش چیست!!

۰ Comment 19 Azar 03 ، 16:35

دنیا برای آن هایی که از آن رخت بسته اند سخت نیست. دنیا برای من و تویی که مانده ایم سخت است. کاش اکسپلور کوفتی را بالا و پایین نکنم. کاش وقتم را بیهوده هدر ندهم؛ تا لابه لای دور زدن های بیهوده ام ویدئوهای غمگین نبینم. دلم گرفته. دلم گرفته از دلتنگی های پسرکی که شب ها بر روی قبر مادرش می خوابد. بی آن که از موشک ها و بمباران ها و یا سگ ها و کفتارها بترسد. سرنوشت پسرم چه می شود؟! نکند روزی بیاید که دلتنگم شود و تنها جایی که برایش باقی مانده قبرم باشد؟! دلم گرفته. کاش بیشتر دعا کنم. می دانید چیست؟! دعای پدر و مادر گیرا است. برای فرزندان تان زیاد دعا کنید. دعا کنید سایه خود و همسرتان بر سرشان باشد و خداوند هیچ گاه با بیماری امتحان تان نکند. باور کنید خداوند صداتان را می شنود و دعاهاتان را اجابت می کند.

۰ Comment 10 Azar 03 ، 12:48