وفاق بی وفاق
اگر اینجا جهنم نیست پس چه است؟!!! ساعت ده شب به چه دلیل برق نداریم؟!!! آن وقت من و تاج سر دو ساعت تمام فرزندان مان را با بادبزن مادربزرگ مادربزرگم باد می زنیم تا بچه ها گرمازده نشوند!!! زندگی مان شده دو قسمت؛ قبل از این ریاست جمهوری و حین این ریاست جمهوری. روزهای مان شده قبل از رفتن برق و حین رفتن برق. شاید باورتان نشود ولی قبل از رفتن برق دو ماراتنی در خانه ام بر پا است که اصلا فهمش برای میچکای سال های قبل ممکن نیست!! تا دیروز موتور برق به مردم انداخته اند، این روزها پمپ و منبع آب در پاچه مردم کرده اند و من یقین دارم بلاشک همه ما در زمستان پیش رو به دنبال بخاری نفتی خواهیم بود!!! البته اگر نفتی بماند و چس مقدار به بیگانه نفروشند!!! اصلا نمی دانم و نمی فهمم چگونه از همین الان برای ناترازی زمستان پیش رو پیش بینی دارند!!! مدام می گویند آب نداریم ولی به والله همین امروز دو ساعت باران پرآبی در شهر ما باریده است. اصلا در موضوع ناترازی برق مدیر فلان روزنامه حزب ویرایشات که هفت هزار(به قول سخنگوی ماست مال دولت وقت، اجازه دهید تکرار کنم هفت هزار) ماینر داشته است و چهار درصد برق کل مملکت(اجازه دهید تکرار کنم چهار درصد برق کل مملکت) را استفاده می کرده است، چرا و چگونه برای خودش آزادانه در حال گشت و گذار است و به ریش همه ما می خندد و تنها جریمه اش جمع کردن ماینرها است؟!!! به والله اگر دست من بود الان سرش روی چوبه دار وسط میدان انقلاب تهران بود!!! هوف ... هوف ... هوا هم که سرد شذه است ولی هم چنان برق می رود. برق خودشان نه، برق ما می رود. ما مردم بیچاره. بعضی روزها دو بار و من فکر می کنم در چنین روزهایی اینجا با جهنم هیچ فرقی ندارد. ما نه در آن دنیا بلکه در این دنیا هم از بیچارگانیم. خدایا! این سه سال را زودتر بگذران بلکه فرجی شود!!!
+کاش کسی نیش ماست مال کن ترین سخنگوی جهان را ببندد!!!