متروپل
همه ما انسان ها ته همه تلاش های مان برای زنده ماندن خود و اطرافیان مان است. یعنی تمام سگ دوزدن های مان برای زنده ماندن است. یعنی خودمان را به هر آب و آتشی می زنیم که زنده بمانیم. از دکتر و مهندس و وکیل بگیر تا نانوا و بنا و آرایشگر و غیره و ذلک. آن وقت فکر کنید کسی پیدا شود که تمام تلاش های همه را به ثانیه نکشیده به باد فنا دهد. این را که می گویم با درنظر گرفتن زمانی که در آن هستیم واقعا عجیب است. قرن، قرن بیست و یک است و در حجمه ای از وسایل ارتباطی و اطلاعاتی و پیشرفت علم و فناوری و تکنولوژی به سر می بریم. ما سگ دو می زنیم و یک نفر پیدا می شود که در قرن بیست و یک ساختمانی چندطبقه می سازد که به ثانیه نکشیده روی سرمان فرو می ریزد. در قرن بیست و یک به سر می بریم و با این ساخت و سازی که داریم باید هر ثانیه هزار بار از خجالت بمیریم و زنده شویم. یعنی یک نفر چقدر می تواند وحشی باشد که با جان این همه انسان بازی کند؟! چقدر وحشی؟!! ساختمان چند طبقه ای که مجوز ساختش سه طبقه بوده را شش طبقه کرده، شش طبقه را نه طبقه، نه طبقه را یازده طبقه کرده و با همان مصالح سه طبقه به کارش ادامه داده، در زمان اجرا و ساخت ساختمان، بنا خمش پیدا کرده، یعنی هنوز بار اصلی ساختمان به ساختمان اضافه نشده خم شده، چرا باید به ساختنش ادامه دهد؟! من حرفم این است؛ چه کسی اجازه داده است؟! چه کسی امضا زده است؟! نظام مهندسی هشدار داد؟! آخر لعنتی ها نظام مهندسی چرا نباید جلویش را می گرفت؟! چرا پلمبش نکرد؟! هشدار داد؟! هشدارش به چه دردی خورد؟! اصلا چرا از اول اجازه داد و چه کسی امضایش کرد؟! چه کسی این همه وحشی بوده که چنین بلایی سر این همه انسان بی گناه آورده است؟! دوره ریاست جمهوری گذشته را همه به یاد داریم. تمام آن سختی های مالی را تحمل کردیم. تمام آن روزهای سخت و جانکاه. باز هم می توانیم این روزهای سخت و جانکاه مالی را تحمل کنیم ولی غم عزیز را نه. اصلا آقا یا خانمی که هر برگه ای را امضا می زنی! می دانی فرزندت در آغوشت جان دهد یعنی چه؟! اصلا می دانی چه دردی دارد؟! اصلا می دانی چه شکلی است؟! خدا لعنتت کند که این همه وحشی هستی. چقدر می توانی وحشی باشی؟! چقدر می توانی وحشی باشی؟! چقدر لعنتی؟!



