گریه را به کجا میتوان برد؟!
دختران بعد از ازدواج، زمانی که دیگر دختر خطاب نمیشوند، زمانی که زن نامیده میشوند، زمانی که هیچکس ازشان توقع کوتاهی و یا سهلانگاری ندارد، زمانی که یک خانه را تک و تنها به دوش میکشند و همچنین چندین کودک پرشور و هیجان را، زمانی که باید همیشه آراسته باشند، زیبا باشند، کشیده و باریک باشند، خندان باشند، غمخوار باشند حتی اگر غم داشته باشند، دختران بعد از ازدواج اشکهاشان را باید چه بکنند؟! گریههاشان را چه؟! گلایههاشان را به کجا ببرند؟! غمهاشان را چه زمان بخورند؟! فریادهاشان را چه زمان بزنند؟! جامههاشان را کجا بدرند؟! ...
غم دلم را به کجا ببرم؟! در کدام سطل آشغال بریزم؟! به دست کدام جوی آب دهم؟! در گوش کدام باد بگویم؟! ... . آه. آه از این زمانه. نمیدانم چرا بیکار بودن این روزهایم بیش از پیش آزارم میدهد؟! و تحویل مدارک رقیب بهورزم به بهداری بیشتر!!




گریه ها را باید به خلا برد...