گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

در یک قدمی

Wednesday, 28 Aban 1399، 10:51 PM

پنج‌شنبه هفته‌ی پیش یکی از بزرگ‌ترین ...، شاید بهتر باشد بگویم بزرگ‌ترین اتفاق زندگی‌ام در حال رخ‌دادن بود. خواستم در این خانه‌ی دوست‌داشتنی‌ام ثبتش کنم. پس از آن از همه شما عزیزانی که این سال‌ها با من همراه بودید بخواهم برایم دعا کنید اما یک لحظه یادم آمد دیوار موش دارد و موش هم گوش. درست است که شما دوست خوب میچکا بوده‌اید و هستید و خواهید بود اما دشمن در کمین است. دشمنی که خوشی را ناخوشی می‌کند و خوش‌بختی‌ها را با خود به ناکجاآباد می‌برد. همین دزد پست فطرت چند سال پیش آرزویم را ربود و برای همیشه دستم را در حنا فرو برد. آن وقت میچکا ماند و یک بغض فروخورده. نه! دیگر نمی‌خواهم آرزویم را بدزدند. دیگر نه می‌خواهم و نه تحملش را دارم‌‌. دلم می‌خواهد بگویم امروز نتیجه اولیه اتفاق بزرگ هفته پیش به گوشم رسیده و باز هم از شما دوستان عزیزم تقاضای دعا کنم که این هم نمی‌شود. میچکا دیگر تاب دزدیدن آرزویش را ندارد. فقط می‌خواهم بدانید بیشتر از هر زمانی به دعای خیرتان محتاجم.

99/08/28

Comment  ۱

18 Azar 99 ، 01:31 آبجی خانوم (فاطمه ...)

سلام

امیدوارم بهترین ها نصیب بشه عزیزم

Reply:
سلام عزیزم
ممنونم از لطفت ولی نشد. نشد که نشد که نشد.

Send Comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">