محمد_پارسای_من 5
Saturday, 30 Shahrivar 1398، 11:41 AM
پسرم هشتاد و سه روزه شده است. کلی کارهای جدید یاد گرفته است. در هفتاد و هشت روزگی، هنگامی که در آغوش آقای پدرش بود به تبلیغات کودکانه تلویزیون خیره شد. قهقهه که خوراک هر روزش است. کمی بیشتر از قبل گردن می گیرد. با "هم" گفتن من دهانش را باز می کند تا به او قطره دهم. قطره کولیکش را هم بعضی وقت ها تف می کند. در جهت گوشی می چرخد و لبخند می زند تا از او فیلم بگیرم. با او حرف بزنی با تو حرف می زند. روی شکم که بگذارمش کلی سعی می کند که سینه خیز برود ولی تنها کمی از جای اولش دور می شود. خلاصه که پسرم همه این ها را یاد گرفته و من و پدر مهربانش با دیدن این خوشی های کوچک خوش بختی های بزرگی را تجربه می کنیم. درست است که میچکا دلش برای بازار و خرید لک زده اما نمی دانید داشتن یک کوچولوی پاک و بی گناه چقدر حس خوب و جذابی است.
98/06/30




خدا حفظش کنه :)