باز هم چهرهی نحست!
هر مزخرفی را نبینید. وقت گرانمایه را صرف هر کار بیهودهای نکنید. یک ساعت زمان کمی نیست. میشود یک ساعت بیشتر علم اندوخت، کار کرد، به دستان زحمتکش پدر و چهره خسته مادر نگاه کرد یا حتی میشود یک ساعت بیشتر از قبل عاشق بود. ننشینید و به حرفهای تکراری و پوچ پرزیدنت محترم(!) گوش نکنید. من واقعا نمیفهمم چطور میشود یک نفر این همه رویش بشود همان حرفهای پنج شش سال پیش را دوباره و سهباره و چندباره بزند! بعد خستهتر از همیشه به تیتر بالای تلویزیون نگاه کنیم و ببینیم که بله! صدا و سیما هم خسته است. آنقدر که نوشته "پرزیدنت محترم" به جای آن که بنویسد "جناب دکتر(!) فلان فلانی". همه خستهایم. آن وقت برای رفع این خستگی نمیشود پارک رفت و جوجه زد. چرا که جوجه گران است. نمیشود سینما یا تاتر رفت. چرا که تو این وضع اقتصادی پول هدر دادن است. نمیشود حتی بیمار شد تا کسی از ما مراقبت کند و ذوق کنیم که هنوز کسی تیمارداریمان میکند و به فکر ما هست. چرا که قرص و آمپول و دارو گران ... ، اصلا دارو پیدا میشود؟! در این روزهای ملتهب فقط میشود تلویزیون دید. البته که قبض برق این ماه که بیاید تلویزیونها هم خاموش میشود ولی حالا کو تا قبض برق؟! کمی خستگی در کنیم تا بعد خدا بزرگ است. بدبختی آن جا است که تلویزیون هم تلویزیون سابق نیست. یا پرزیدنت را نشان میدهد یا خبر پخش میکنند. خبرهای این روزها هم که بهشان فکر نکنیم بهتر است. میماند سریالهای شبکههای مختلف. کمی سریال ببینیم شاید خستگی کوفتی از تنمان در رفت ولی ... ، وای از تلویزیون که سریالهایش هم سریالهای قدیم نیست. تا دیروز برای هر دختری شوهر پیدا نمیشد و دخترها یک مشت رفاهزدهِ تجملگرای چشم رو چشم بودند حالا "دختر به پسر پیشنهاد بدهد چه اشکالی دارد؟!" هم بهشان اضافه شده است! آن یکی شبکه هم که انگار ماه محرم باشد یک چشم مردم را کرده خون و آن یکی را اشک. این چه وضعی است؟! چرا نمیشود گزینهی بهتری از پرزیدنت پیدا کرد؟! چرا این شبها هر چه تلاش میکنیم نمیشود از پرزیدنت محترم کمی دوری جست و اعصاب آرام کرد؟! واقعا چرا این همه نحس شده این پرزیدنت محترم لعنتی؟!