گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

زیبا شده بودم :)

Saturday, 19 Esfand 1396، 11:33 AM

زیبا شده بودم. آن قدر که خودم را در آینه می دیدم خودم را نمی شناختم. چشم هایم درشت شده بودند. بینی ام باریک و کشیده تر. لب هایم پفی تر و گونه هایم آب رفته بودند. موهایم را نگویید که گویی مشتی ار طلا روی سرم ریخته بودند. در تابش خورشید آخر سال سوسو می زد. خوشگل شده بودم و بسیار غریب. غریب از آنی که بودم. آن قدر که خودم را نمی شناختم. نگرانی هایم تمام شده بود و خیالم راحت بود که همانند عقد بدقیافه و زشت نخواهم بود. نگرانی هایم تمام شده بود که دیگر همانند عقد کسی نمی تواند زیر گوش کسی پچ پچ کند و از قیافه نداشته ام حرف بزند. مطمئن بودم شب که بشود دهان همه شان باز می ماند. که ای وای! این همان دخترک بدقیافه ای است که در عقد دیده ایم؟! یعنی همان خپلِ بدقیافه ی بدلباسِ بد آب و رنگ است؟! مطمئن بودم مرا نخواهند شناخت. شب شد و مرا نشناختند. همان هایی که مادر همسرم را سرزنش می کردند که مگر فلانی چه از این کم داشت، همان ها مرا نشناختند. نگاه های یواشکی شان را حس می کردم. نگاه های یواشکی و زیرچشمی تک تک شان را حس می کردم. من، من نبودم. من زیبا شده بودم. یا به قول تاجِ سر زیباتر و زیباتر و زیباتر. باید هم نگاه پر از تعجب شان را به من می دوختند. دخترک نه ده ماه قبل کجا و این بانوی خوش چهره ی خوش لباسِ خوش آب و رنگ کجا؟! من، من نبودم و آن ها نگاه پر از تعجب شان را نمی توانستند ازم بردارند. همین که چشم در چشم شان می شدم نگاه شان را می دزدیدند. گویی که اصلا منی نیستم. منی که دیگر من نبودم!

96/12/19

Comment  ۱

19 Esfand 96 ، 11:46 *یه خانوم گل*
:)))

Send Comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">