آب را گِل بکنیم؟!
Sunday, 7 Aban 1396، 10:36 AM
اول صبحی کل راه پله های ورودی عمارت را بسته بود به شلنگ آب. اطراف پله ها را هم شسته بود. داشت خاک پیاده روی آن اطراف را گوشه کنار می کرد. برگ ها را پرت می کرد در جوب آب. سنگ ریزه ها. شاخه ها. نه این که فکر کنید با جارو و خاکروبه. نه جانم! هم چنان با آب. دلم می خواست بروم سرش داد بکشم. بپرسم برای کدام کوفتی این همه آب؟! کل این عمارت را جمع بزنی به پای یک قطره از آبی که ریختی می رسد؟! برای کدام کوفتی؟! ها؟! شاید بفهمیم!
96/08/07