کاش نباشم ..
Sunday, 22 Mordad 1396، 12:34 AM
هیچ چیز برای میچکا طاقتفرساتر از حال این روزهایش نیست. وقتی نه دانشگاه قبول شدهاست و نه کار دارد و نه منبع درآمدی و نه میرود خانه پسر مردم یعنی بدبختتر از این نمیتوان بود. دختری که در چنین شرایطی به سر میبرد، بیست و دو سال و ده ماه سن دارد ولی هنوز هم دستش تو جیب آقایپدرش است حق پولتوجیبی گرفتن ندارد. همین که شکمش را سیر میکنند و پناهش دادهاند لطف بزرگی است.
میچکا از این درد دارد دق میکند. قلبش دارد از جایش کنده میشود. طول اتاقش که به زور سه متر میشود را میرود و میآید و اشک میریزد. میچکا دارد دق میکند. دق میکند. دق. دو نقطه سیل.
96/05/22