گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

انتهای خیابان بهشت

Monday, 29 Shahrivar 1395، 08:23 PM

همه دنیا یک طرف و خیابان نعلی شکل اطراف شهرک یک طرف. چه دردها و رنج هایی را که در دل خودش نکشیده. درخت هایش همیشه استوار و صبور اند. شریک لحظه های آرامی هستند که داری. شمعدانی های کنار جوی هایش عاری ات می کنند از هر چه فکر کردن به نبایدها. نباید هایی که جانت را بالا می کشند. موسیقی این جا خش خش برگ های خشکیده است. باد هم که باشد یاران همه جمع اند و می شود جشن گرفت. جادوی این خیابان نعلی شکل را نمی فهمم. مثل اجی مجی جادوگر بدقواره داستان سپیدبرفی است. یک ورد می خواند و روح ات را از هر چه ناآرامی است پاک می کند. این جا قدم زدن طعم بهشت می دهد. دیگر برایت فرقی نمی کند دنیا با همه گندگی اش هوار شده روی سرت. که هر که به تو رسیده یا زیر پایت را خالی کرده یا دست روی شانه هایت گذاشته و خودش را بالا کشیده. دیگر مهم نیست که چقدر روزگارت تلخ می گذرد. این جا هر قدم که بر می داری تکه ای از اندوهت برای همیشه کوچ می کند و می رود. قدم هایت که به بی نهایت برسند دیگر دردی روی قفسه سینه ات سنگینی نمی کند. دیگر دنیا جهنم نیست. دیگر دلت هوس نمی کند خودت را از بلندترین جایی که بلدش هستی پرت کنی پایین. آری! یاران همه جمع اند و امشب باید جشن گرفت. یک جشن حسابی.

اگر این خیابان نعلی شکل را از دنیا حذف کنند چه بر سر اهالی اش می آید؟!

95/06/29

Comment  ۰

No Comment

Send Comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">