گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

تمام دلخوشی این روزهایم همین است. که جای شماها از جای ماها بهتر است. که شماها در آن جا در حال عیش و نوش هستید ولی ما این جا در حال جان کندنیم. اصلا مگر می شود دنیای به آن زیبایی را با این لجنزاری که ما در آن گیر کرده ایم مقایسه کرد؟! بمیرم برای تک تک تان. بمیرم برای مظلومیت تان. برای شکم گرسنه و لب تشنه تان. اصلا چرا هنوز زنده ایم؟! چطور زجه هاتان را دیده ایم و تاب آورده ایم؟! چطوز با دیدن مرگ دلخراش تان به هزار قسمت تقسیم نشده ایم؟! چطور؟! بمیرم برای تک تک تان. بمیرم که کاری از دستم برنمی آید کودکان مظلوم فلسطین.

۰ Comment 17 Farvardin 03 ، 15:14

دلم برایت می‌سوزد دختر قشنگم. دلم برایت می‌سوزد. آن سال که به دنیا آمده بودم نیز قحطی آمده بود. قحطی محبت. قحطی محبت. انگار تو نیز پیشانی‌نوشت مرا با خود داری. اشکالی ندارد مادر. اشکالی ندارد دختر زیبایم. دختر عزیزتر از جانم. همه آن‌هایی که آن سال به من بی‌محبتی کردند را ببین. روزگار این روزهای خود و فرزندان‌شان را ببین. مرا نیز ببین. روزگارم را ببین. هیچ اتفاقی نیفتاده است. فقط مادرت قوی‌تر شده است. درخت زندگی‌اش تنومندتر. عزیز دردانه‌ام! خدا تنها دوست ماست. خدا تنها دوست ماست. هر وقت دلت گرفت، هر وقت بغض کردی، ... آه بمیرم برای بغضت مادر! بغضت را نبینم مادر ولی هر وقت از زمین و زمان رانده شدی به آسمان بنگر. خدا گوش شنوای تمام اشک‌هایت است.

۰ Comment 08 Farvardin 03 ، 18:17

یادم می آید شانزده سال بیشتر نداشتم. آن روزها هم همانند این روزها عاشق رنگ و طرح و نقش بودم. اسم ها را درون اشکال جای می دادم. آن روزها نمی دانستم که این کار قرار است چند صباحی دیگر رایج شود و پرطرفدار. در مسابقات فرهنگی بین مدارس استان نیز شرکت و مقام اولی را کسب کردم. از آن روزها چهارده سال می گذرد!! میچکا تمام این سال ها را درجا زده است. سر از مهندسی نرم افزار درآورده است. ازدواج کرده است. بچه دار شده است. معماری خوانده است. دوباره بچه دار شده است و بعد از گذشت این همه سال به خانه اولش بازگشته اس؛ طراحی لوگو.

شما را به هر که می پرستید به علاقه فرزندان تان احترام بگذارید. علایق فرزندان تان را بیابید و بگذارید تا شکوفا شوند. شما نمی دانید که علایق هیچ گاه از بین نمی روند و به علایق دیگری تبدیل نمی شوند. تنها زخم می شوند بر روی دل و تا ابد می سوزند و می سوزند و می سوزند.

هشتگ: تولد سی سالگی ام مبارک. 

+من در سی سالگی تصمیم گرفتم همانی شوم که دلم می خواهد.

۲ Comment 29 Esfand 02 ، 22:31

این که زخم کهنه دوباره سر باز کرده است، گذشته هر لحظه برایم مرور می شود، حرف ها، نگاه ها، رفتارها با جزئیات تمام شان بعد از گذشت این همه سال به خاطر می آورم، با خودم حرف زدن ها زیاده شده، کلنجارها، اشک ها سرازیر می شود، غصه ها، آه ... آه ... آه از غصه ها، فکر و خیال زیاده شده، تجسم ها، آه ... آه ... آه از تجسم ها، تجسم آینده ترسناک پس مغز مریضم، این که این چند هفته گذشته همه چیز تاریک، سرد، دهشتناک است، این که زخم کهنه دوباره سرباز کرده است، همه این ها به همراه غم بزرگ ناشناخته ای درون قلبم نشانه آن است که من دوباره افسرده شده ام. اصلا دلم نمی خواهد آن روزهای وحشتناک بعد از جواب کنکور برایم تکرار شود. خدایم به داد برسد. خدایم به داد برسد.

۰ Comment 30 Dey 02 ، 09:30

با فیلترشکن روشن وارد شوید:

 

اینستاگرام من

۰ Comment 20 Dey 02 ، 11:00