گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

امروز مردی را دیدم ..

Sunday, 22 Mordad 1396، 12:25 AM

وقتی انتهای پله برقی وسط شهر، که بیشتر روزهای سال خراب است و درهای ورودی اش بسته، تو را دیدم و دست های هنرمندت که چطور تار می نواخت و صدای بی نظیرت را شنیدم که چطور اندوهگین می خواند و اسکناس ها که چطور ریخته می شدند زیر پاهایت، دلم لرزید. دلم برای سن و سالت، هیکل مردانه ات، ذوق خشک شده ات، استعداد حرام شده ات لرزید. دلم می خواست همان جا، بنشینم رو به رویت و همان طور که در تار در دستت و تار حنجره ات غرق می شوم دو‌تایی برای درد هم گریه کنیم. دو‌تایی تا ابد گریه کنیم. من برای غرور له شده ات و تو برای دل له شده ام.

96/05/22

Comment  ۰

No Comment

Send Comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">