گیلاس های دوقلو لای گوش راستم ..

آه .. آه ..

Sunday, 22 Mordad 1396، 12:19 AM

پایم روی پدال چرخ خیاطی است. سوزن چرخ پارچه ها را می درد. پارچه ها به هم وصل می شوند. صدای چرخ بلند است و همه را عاصی کرده. من اما صدایی نمی شنوم. چشم دوخته ام به پارچه. من اما چیزی نمی بینم. من این جا نیستم. هیچ جای دیگر هم نیستم. لابد انگشت اشاره چپم را سوزن چرخ به پارچه ها وصله پینه هم کند چیزی نمی فهمم. خون دنیا را بردارد من غرق نمی شوم. فکرم را دنبال می کنم. می خواهم بدانم این روزها به کجا پر می کشد. به ناکجاآباد می رسم. به قفسه سینه ام دست می کشم. دلم را پیدا نمی کنم. دوباره کجا گمش کرده ام نمی دانم. چرخ همین طور می دوزد. پارچه ها انگار پایانی ندارند. من هم چنان زل زده ام به چارخانه های ریز. ناگهان گریه ام می گیرد. اشک ها سرازیر می شوند. دنیا را اشک برمی دارد. من غرق می شوم.

+خواستگار پشت خواستگار، دلشوره پشت دلشوره!!

96/05/22

Comment  ۰

No Comment

Send Comment

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">